دارم دلشوره برگرد و نیا حسین جانم

دارم دلشوره برگرد و نیا حسین جانم

[ سید محمدرضا نوشه‌ور ]
دارم دلشوره برگرد و نیا حسین جانم
همه اینجا فکر جنگیدنند
دارن واسه تو نقشه می‌کشند
برات نیزه آماده می‌کنند حسین جانم

کاشکی نیاری لاقل خواهرتو
دل نگرونم واسه‌ی اکبرِ تو
نقشه کشیدن همه رویِ سر تو

شدم دلواپس واسه خواهرت
پُر از آشوبم واسه دخترت
پریشون‌حالم واسه اصغرت حسین جانم

اینا که دیدم همه متّحد شدن
همه به فکر جنگ و فکر غارتن
به فکر کُشتن علمدار تواَن

دست این کوفیِ بی‌دین چقدر سنگین است
می‌شود چشم سکینه به‌خدا تار نیا

تموم خیمه‌ها رو به غارت می‌بَرن
مخدّراتتو اسارت می‌بَرن
حرم رو با زور و جسارت می‌بَرن

نظرات