حاج سعید حدادیان

مست مستن ملائکه از شراب نگاه تو

374
5
مست مستن ملائکه از شراب نگاه تو
شهدا جون میدن دوباره در جواب نگاه تو

ای که به یک نگاه تو حل میشه هر مشکل من
اگر اراده ای کنی وا میشه چشم دل من

(ساقی ساقی بده جام باقی)۳
(عبّاس عبّاس ابوفاضل عبّاس)۳

ای که از روی ماه تو روشن هر شبِ علی
همه دیدن رو دست تو گل شکفت از لب علی

ای همه‌ی ستاره‌ها اسیر چشم مست تو
نشد نداره به خدا کاری برای دست تو

(سقا سقا تویی دریا دریا)۳
(عبّاس عبّاس ابوفاضل عبّاس)۳

از بالایِ هفت آسمون سایه افکنده عَلَمت
عرشیا قبطه می‌خورن به زوایایِ حرمت

من که با چشمایِ خودم دیدم چجور دعا گرفت
دیدم که مرده زنده شد دیدم مریض شفا گرفت

(جونم جونم به چشمات مدیونم)۳
(عبّاس عبّاس ابوفاضل عبّاس)۶

چه شراره محبّتی بین آب و گِل تو بود
که خدا از روز ازل با خبر دلِ تو بود

روز ازل فرشته‌ها دیدن به حکم ازلی
دست و سر و چشم تو شد نذر حسین بن علی

(مستم مستم غلام تو هستم)۴
(عبّاس عبّاس ابوفاضل عبّاس)۳

ای کتاب عشق حسین مرتضی رو نور دو عین
به کجا پر زده دلت از رو دستایِ حسنین

بیشتر از همه بگو کیه که در تاب و تبِ
قشنگ تر از یرادرا حال و هوایِ زینبِ

(یا رب یا رب تویی عشق زینب)۳
(الحق الحق تویی عشق مطلق)۴

از گلستان ولایت خبرآمد خبر آمد
که شب منتظران را سحر آمد سحر آمد

افق فضل و ادب را قمر آمد قمر آمد
یم ایثار و وفا را گوهر آمد گوهر آمد

شاهکار ازلی را اثر آمد اثر آمد
فاطمه ام بنین را پسر آمد پسر آمد

به همه صبح تجلّای رخ یار مبارک
جلوه‌ی یوسف دیگر سر بازار مبارک
جشن عشق و شرف و غیرت و ایثار مبارک
خنده‌ی فاطمه و حیدر کرّار مبارک

عید میلاد ابالفضل علمدار مبارک
نخل سر سبز امید علوی را ثمر آمد

آمد ان کودک شیری که بُود صولت شیرش
بلکه شیران شجاعت همه خوانند امیرش

دل هر سلسله در سلسله‌ی زلف اسیرش
خوشتر از شیر بُود وعده‌ی زخم نوک تیرش

اوست عبّاس که با دیدن رخسار منیرش
بوسه زن بازو و پیشانی او را پدر آمد

او که بر دست و جبین بوسه زند پنج امامش
او که دارند شهیدان همه حسرت ز مقامش

صولت از باب و ادب مانده به میراث ز مامش
ز نبی باد درودش ز علی باد سلامش

دور باشد ز ادب خوانم اگر ماه تمامش
که ز خورشید فروزنده تر و خوبتر آمد

شب میلاد در او چشم خدا دید خدا را
عشق و ایثار و وفا و شرف و صدق و صفا را

آبرو داد به میدان شهادت شهدا را
لاله گون کرد ز خون تا صف محشر یم لا را

بیشترسینه سپر کرد و بلی گفت بلا را
هرچه بر پیکر او تیر بلا بیشتر آمد

ای زده دست خدا بوسه به دست و سر و رویت
ای گلستان وفا ثبت ز خونابه گلویت

رشته‌ی عشق تمام شهدا حلقه‌ی مویت
دیده‌ی خلق چو اطفال جگر سوخته به سویت

من نه مدّاح توام بلکه گدای سر کویت
شاد از آنم که سر کویِ تو عمرم به سر آمد

به یکتایی قسم یکتاست عبّاس
جمال حق ز سر تا پاست عبّاس

اگرچه زاده‌ی ام البنین است
ولیکن مادرش زهراست عبّاس

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش