مرحبا پرچم افراشته خانم زینب

[ مجتبي صمدي شهاب ]
مرحبا پرچم افراشته خانم زینب
که واسه یار دو گل کاشته خانم زینب
کرده رو هستیشو از میون چنته
دوتا سربازی که داشته خانم زینب

پسراشو،آورده برای،برادری که،بی کس و بی یاره
پسرایی که توی رگاشون خون علی و جعفر طیّارِ

خیلی دلش برا غریبیِ داداش شکسته
داداشی که داغ جوون راه گلوشو بسته
داداشی که لخته‌ی خون اکبرش رو چهرش ، نشسته

جان زینب جان جانان زینب 
جان زینب سنه قوربان زینب
اومدند دو آقا زاده بین لشکر
زنده کردن دلیرانه رزم حیدر
جوری پاشوندن از هم سپاهِ کفرو
روسپید شد به پیش برادر خواهر

همه میگن چه خواهری داره
زمین شده محوش ، فلک سرگردون
اگه ارباب اجازه بده که خودش هم بیاد تو میدون


سپاه کوفه با حضورش یهو ناامید شد
به آرزوش رسید و آخر مادر شهید شد
پای داداش وایساد و از غصه تموم موهاش سفید شد

جان زینب جان جانان زینب 
جان زینب سنه قوربان زینب


زینبی که واسه یار نداره سامون
تا شنید پیکر بچه‌هاش شد در خون
 تا نبینه خجالت رو تو چشم یار
توی خیمه نشست و نیومد بیرون

واسه زنها و مادرهایی که شهید مدافع دادن اُلگو شد
پیش صبرش صبوری ایّوب نداره حناش رنگ ، حقیقت رو شد

تازه داره شروع میشه اوج غمهای زینب
بسته میشه میون زنجیر دست و پای زینب
سنگ میخوره به صورتش در نمیاد دیگه صدای زینب


جان زینب جان جانان زینب 
جان زینب سنه قوربان زینب


منبع:کانال نوحه مجمع الذاکرین

نظرات