
محيط عصمت و صبر و شهامت گوهر آورده سپهر عزت و مجد و کرامت اختر آورده بهشت آرزوي حيدر و زهرا بر آورده تعالی الله بگو ام ابيها دختر آورده کتاب الله ديگر بر سر دست رسول است اين بتول ديگر از دامان زهرای بتول است اين محمد ، شادماني کن بتول ديگرت آمد اميرالمؤمنين ، دخت ولايت پرورت آمد امام مجتبي ، چشم تو روشن خواهرت آمد بشارت ای حسين بن علي همسنگرت آمد پيمبر ، مرتضی يا حضرت زهراست اين دختر گل دامان کوثر زينب کبری است اين دختر چه خوانم مظهر کل صفات داورش خوانم و يا سر تا قدم آيينه ی پيغمبرش خوانم و يا وقت تکلم ذوالفقار حيدرش خوانم به قرآن راست گفتم گر حسين ديگرش خوانم پدر مادر برادر جد همه محو تماشايش يکی خندد به امروزش يکی گريد به فردايش شهادت خوانده پیغامآور خون شهیدانش عبادت متّکی بر پایهی اخلاص و ایمانش شهامت خاکبوس از کربلا تا شام ویرانش شجاعت ذوالفقار خشمی از قلب خروشانش به پیشانیِ افلاک ولایت کوکباش خوانم سراپا زینت باباست، باید زینبش خوانم مصلای دعا را ديده شب زنده دار است اين زبان قلب قرآن ، پنج تن را يادگار است اين به سلک بندگی آيينه ی پروردگار است اين زبان مرتضی وقت سخن يا ذوالفقار است اين گل زهراست این باید چنین نیکو سرشت آید عجب نبود اگر از سینه اش بوی بهشت آید سزد مریم به اشک شوق گرد از عارضش شوید شفای جان مسیحا از دم جان پرورش جوید امیرالمومنین عطر بهشت از سینهاش بوید زبان زینبی باید که از زینب سخن گوید صدای کبریا از حلق عطشان حسین است این که تنها صاحب تفسیر قرآن حسین است این صلاة اللیل هنگام سحر شمع دل افروزش اساتید بزرگ صبر طفل دانش آموزش جدا از یاد حق یک لحظه نگذشته شب و روزش سلام و عدل و آزادی به فریاد ستم سوزش کمال و فضل و دانش از دمش پیوسته جوشیده که در دامان زهرا علم را با شیر نوشیده دل از زهرا و حیدر میبرد با اشک و لبخندش شرف، آزادگی، ایمان، شجاعت آبرو مندش سلام گرم ثار الله بر خون دو فرزندش سزد معصومه بعد از چهارده معصوم خوانندش جلال کبریا جاه پیمبر دارد این دختر ز شمشیر سخن اعجاز حیدر دارد این دختر الا ای آیه خون را دمت تفسیر یا زینب الا ای شیر حق را در شجاعت شیر یا زینب زبانت فتح اهلُ البیت را شمشیر یا زینب کلامت سینه تنگ عدو را تیر یا زینب تو از خون جبین، وجه خدا را شست و شو دادی تو تا صبح قیامت بر شهیدان آبرو دادی که برده یک تنه کوه بلا بر شانه غیر از تو که دارد نوک نی هفتاد و دو ریحانه غیر از تو که کرده صبر را از صبر خود دیوانه غیر از تو که گفته پای جسم غرق خون شکرانه غیر از تو تو از گودال خون تا تشت زر کردی شکیبایی ندیدی تا چهل منزل اسارت غیر زیبایی نماز شب به اشک چشم و جسم خستهات نازد شرف، آزادگی بر دستهای بستهات نازد حسین از نیزه بر پیشانی بشکستهات نازد خدا بر ذکر یا رب یا رب پیوسته ات نازد ثنایت بارور کرده است نخل سبز میثم را عجب نبوَد که از این نخل بخشد میر عالم را صل علی محمد، زینب کبری آمد صل علی محمد دختر زهرا آمد اللهم صل علی محمد و آل محمد زینب که خدا جلوه دهد یادش را تالی نبود صبر خدا دادش را باشد که در آستانه قدس حسین بر پای کنی جشن میلادش را ای دست خدا و فوق هر دست علی ای رشته ی كائنات در دست علی دست من و دامنت كه امروز تورا قنداقه ی زينب است در دست علی