مانند مادرت شده‌ای قد خمیده‌ای

مانند مادرت شده‌ای قد خمیده‌ای

[ حسین سیب سرخی ]
مانند مادرت، شده‌ای قد خمیده‌ای
آقا، چرا عبا به سرِ خود، کشیده‌ای

با درد کهنه‌ای، به نظر راه می‌روی
مانند مادرت، چقدر راه می‌روی

یا علی موسی الرضا المرتضی...

خونِ جگر، به سینه به اجبار می‌دهی
راهی نرفته، تکیه به دیوار می‌دهی

داغ غریبی تو، نمک بر جگر زند
خواهر نداشتی، که برایت به سر زند

یا علی موسی الرضا المرتضی...

آمدم ای شاه، پناهم بده
خط امانی، به گناهم بده

ای حرمت، ملجأ درماندگان
دور مران از در و، راهم بده

این‌جا مدینه نیست، چرا دلخوری شما؟
در کوچه‌های توس، زمین می‌خوری چرا

با یا علی، به زانوی خسته توان بده
خاک لباس‌های خودت را، تکان بده

مقداری از عبای شما، پاره شد ولی
نیزه نزد کسی به تو، از کینه‌ی علی

این‌جا کسی به پیروهن تو، نظر نداشت
فکر و خیال گندم رِی را، به سر نداشت

این‌جا کسی، به غارت انگشترت نرفت
چشمی به سمت مقنعه‌ی خواهرت نرفت

جگرم، یاد حسین ریخت بهم ابن شبیب
زخم شد از غم او، پلک ترم ابن شبیب

ته گودال، که جای پسر زهرا نیست
جای قرآن، که به زیر سُم مرکب‌ها نیست

پیروهن، از تن بی سر شده در آوردند
بی کفن در وسط دشت، رهایش کردند

حُرمَت مهریه‌ی مادر سادات شکست
آب می‌خواست، ولی نیزه دهانش را بست

نظرات