فنادی به ارض و سما جاء الحسن

فنادی به ارض و سما جاء الحسن

[ وحید شکری ]
فنادیٰ به أرضُ السَماء، جاء الحسن 
سبت النبیَ المصطفی و المؤتمن

طبق دستور شخص ابوتراب 
می‌زند بیرون از خیمه با نقاب 
می‌نشیند بر روی طاویه و،
می‌رود سمت کفتار عین عقاب 

یا زهرا علی
آقامو ببین روی مرکب و فِلانی روی زمین 
شد به دست تو ختم قائله مرحبا یا ابن امیرالمومنین 

سید محشرم حسن جان 
دعای مادرم حسن جان 
فقط امام حسن آقامه

بر سر خوانه حسن
نان هر سفره حرام است 
به جز نان حسن 

یمِ احسانه حسن به جز نام حسن 
من حسینی شدم از ذکر حسین جانِ حسن 

شاه بی‌بدل آقا 
حسن جانم 
حضرت کریم آقا 
خیلی نوکریم آقا

نظرات