غم روی غمه توی قلبم آشوبِ عالمه که هر روزم صدتا مُحرّمه وای، وای، وای مُردنم کمه! برا دردی که توی قلبمه زمین افتاد پیش چشم همه وای، وای، وای تو سینهام دارم نهفته هزارتا حرف نگفته الهی که مادرتون جلو چشماتون نیفته دیدم که دستاشو بُرده بالا من قد کشیدم امّا مادرم افتاد دیدم که چادرشم شد پاره شکسته شد گوشواره، مادرم افتاد روبهراه نشد یه جور از پا افتاد که پا نشد از اون روز چشماش دیگه وا نشد وای، وای، وای مادرم نشست چه جوری زد که با یه ضرب دست با هم دوتا گوشواره شکست تو راهِ برگشت به خونه دیدم چشماش رنگ خونه با گریه میگفت که این راز عزیزم پیشت بمونه کاش میشد چادرِ خاکآلودو که زیر پاها بودو، علی نبینه کاش میشد زخم روی اَبرومو کبودیای رومو علی نبینه ای مادر، ای وایِ من ای مادر...