غمت در نهانخانهی دل نشیند بنازی که لیلی به محمل نشیند بنازم به بزم محبت که آنجا گدایی به شاهی، مقابل نشیند منم لبتشنه، دریا تو، منم مرده، مسیحا تو به فکرم بودی از اول، منم تا آخرش با تو شاه تویی، بنده منم ابری که با اشکش آبرومنده منم از نفست زنده منم، از داغت کم گریه کردم شرمنده منم ***** اگر ابرِ لطفت به محشر ببارد نماند ثوابی، نماند گناهی منم آن گنهکارِ امیدواری که دارد ز لطف تو پشت و پناهی بین از داغت آتیشم که دائم شعلهور میشم من از تو از حرم دورم، تو لطفی کن بیا پیشم قبله تویی، دعا منم اونی که از تربت میگیره شفا منم از کَرَمت گدا منم دلتنگ و محتاج خاک کربلا منم