عمو، رباب می‌دونی اصغرش نخورده آب

عمو، رباب می‌دونی اصغرش نخورده آب

[ حسین ستوده ]
عمو، رباب
می‌دونی اصغرش نخورده آب

عمو، عَلَم
بیوفته زارِ کارِ این حرم
* * * *
همه منتظرت مادرش برسه
کاش صدای برادر به خواهرش برسه
* * * *
دَمِ غروب کُشتنت
حضرت ستّارُ العیوب اهلِ ذنوب کُشتنت
با تیر و نیزه حتی با سنگ و با چوب کُشتنت
رقاصه آوردن و با بزن بکوب کُشتنت

پا می‌کشیدی بر کفِ گودال
این‌بارِ چندمه که داری می‌ری از حال؟

بودن مریض کُشتنت
تو پسرِ علی بودی، از سرِ غِیظ کُشتنت
به قصد غربت واسه‌ی ثواب و فیض کُشتنت
تو پاک بودی عده‌ای وَلَدِ حِیض کُشتنت
* * * *
یا عباس جیبِ المای لِسکینه
آتیشِ این گرما سنگینه

عمو، عطش
رقیه توی خیمه کرده غش

عمو، خیام
بگو کجایی؟ من بیام

میام شکسته با همین نفسام
بگو کجایی؟ اصلاً آب نمی‌خوام

نگو رُو خاک‌ها دست و پا می‌زنی
تو هر جا باشی باز عموی منی 

قول دادی خیلی زود برگردی
می‌گن که مشکت رو پُر کردی

عمو، رباب
می‌دونی اصغرش نخورده آب

عمو، عَلَم
بیوفته زارِ کاره این حرم

نمی‌شه باورم زمین بخوری
یا این‌که حربه از کمین بخوری

رو خاک‌ها مونده بازوی قلمت
رها نشد تُو دستت از عَلَمت
 
نیستی تو، بعد از تو چی می‌شه؟ 
واویلا این معجر خاکی شه

عمو، طناب
میای رُو نیزه مجلس شراب

اگه دلت رو پاره پاره کنن
به سمت خیمه‌ها اشاره کنن

غرور حیدری شکسته می‌شه
رُو نیزه چشم‌های تو بسته می‌شه
 
یا عباس جیبِ المای لِسکینه ...
یا سیدی، یا سیدی ...

نظرات

🖤