
ببین داره میخنده به اشکم لشکر کوفه جوونم روی دستم مُقَطَّعٌ بالسُیوف خمیده خمیده رسیدم به تو شکستم شکستم دَم ِجسم تو عزیزم عزیزم شبیه تنت بریده بریده میگم اسم تو دونه دونه زخماتو بستم حالا یاد اون لحظه هستم انگار که قُنداقت رو دادن به دستم لالا لالا علی اکبر من اِرباً اِربا علی اکبر من علی رو خاک صحرا یاد ابوتراب کردم محاسن سفیدمو با خون سرت خَضاب کردم تا دیدم که نیزه به پهلوت زدند صدا زدند که کجایی مادرم بمیرم برای دل خواهرت زخم پهلوی تو یه رازه شد داغ فاطمه تازه اِنّا لِله شد وقت تشییع جنازه لالا لالا علی اکبر من اِرباً اِربا علی اکبر من موذن حرم بمیرم، لختهی خون رو لب تو برای تسلیت به بابات، رسیده عمه زینب تو همه اهل خیمه شدن روضهخون عصای دستم شد دیگه غرق خون اگه تو آغوشم بگیرم تو رو میریزه تنت مثل برگ خَزون پاشو از جا ای کوه غیرت بیمعجر میمونه رقیت ناموس آلُ الله کجا و اسارت لالا لالا علی اکبر من اِرباً اِربا علی اکبر من