
عطرِ صلوات است به دنبال محمّد توحید، نمایانگر تمثال محمّد زان روز که دل خلق شد از دالِ محمّد جان مستِ محمّد شده و آل محمّد کو دست خدا تا بکشد روی نبی را تا سجده کنم کعبهی خال عربی را از وقت تولّد ننویسم که قدیم است دُردانهی روز ازل این دُرّ یتیم است سرگشتهی عطرِ نفسش جانِ نسیم است پیغمبرِ عشق است، رئوف است و رحیم است دیدیم در آیینهی قرآن به تبرّک در اوج قسمهای خدا بود لَعَمْرُک گمراهی خلق است که سخت است برایش کفّار نوشتند که سِحر است صدایش بتها همه در سجدهی شُکرند به پایش مقصودِ خدا از دو جهان تحتِ کسایش بر میمِ مُشَدّد شدهاش تاج نشسته با خویشتنش در شب معراج نشسته او در شب معراج شنیدهست خدا را میجُست در اعماق جهان لحنِ صدا را در عرشِ خدا بود که دید أنفُسَنَا را بنگر تو علی را که گرفتهست کجا را با آینه گفتیم علی، گفت محمّد پس نیمهی شب جای علی خُفت محمّد دین است علی، دینِ محمّد نه فروعش در خاطر تاریخ نگنجیده شروعش خورشید نبودهست به هنگامِ طلوعش چون خلق شدم تازه رسیدم به رکوعش تا رزق مرا هم بدهد صاحبم آری مدّاحِ علی ابن ابیطالبم آری یا حضرت احمد! بنگر وضع جهان را بر پیکر اسلام ببین زخم عیان را در آینهی غزه ببین قیمتِ جان را این زنده به گوریِ همه دخترکان را ابلیس به غصب آمده در مرز مقدّس خون ریخته هر روز در این ارض مقدّس این قوم به خونخواهیِ هابیل میآید موسیٰ شبی از آن طرفِ نیل میآید ای ابرهه! از راه، ابابیل میآید خوش باش تِلاویو که سجّیل میآید باید که به خیبر برسانیم عَلم را یا حیدر کرّار! بزن تیغ دودم را