شعله کشیدی در آذر معرکه

شعله کشیدی در آذر معرکه

[ حاج محمود کریمی ]
(شعله کشیدی در آذر معرکه
به هر نفس، ای دلاور معرکه)۲

حضور گرمت، آرزوی ساحل است
ای صید در خون، شناور معرکه

با نفس نفس‌هات، شعله به دریا نکش 
پیش چشم بابات، روی زمین پا نکش

امان امان ای دل امان ای دل امان ای دل به کربلا...

(ز داغ تو بی‌رمق شده پای من
برای دلدارم رسیده حسن)۲

ببین که جفتت نشسته در این قفس
به پیش چشمش، به خاک پرپر نزن

رو به خیمه‌ها کن، چشم کسی سوی توست
منتظر دیدن، عارض نیکوی توست

حسین...

به قامتت رخت لاله پوشیدند
به سفره‌ای عقد تو، بلا چیده‌اند

به جای قند شکسته‌اش پیکری
ز استخوان شکسته ساییده‌اند 

نیزه‌ی سواران، خورده به زلفت گره
بال ملائک شده، بر تن پاکت زره

زبان دارت، شراره ققنوسی‌ات
لبان سرنیزه، گرم پابوسی‌ات

ببین عمویت که می‌کشد بر زمین
پرستوی من، قامت طاووسی‌ات

ناله کنان می‌تپد، قلب مبتلایت 
زهره‌ی دشمن دریدست، لا حول و لایت

نظرات