وسطِ شُعلهی کینهی، حسودا بِینِ تاریکیِ ناتَمومِ، دودا صورتِ مادرم کَبود شد، کَبودا اَثَرِ شُعلهها رو پَرِ چادره دود بالا بِره، نَفَسش میبُره ایخدا ضَربهها، به کجا میخوره آیآتیش سَمتِ مِسمار نرو اِیدَر سَمتِ دیوار نرو اِیمیخ کَلَنجار نرو عُمرِ خورشیدِ این خونه بیفروغ بود سَرِ ظُهری چقدر خونمون شلوغ بود کاشکی اون ضَربهی به پَهلو، دروغ بود دست به پَهلو گرفت، آروم آروم نِشَست بابا فهمید چیشد، دیگه چشماشو بست بینِ دیوار و دَر عاقِبت، بارِ شیشه شکست