(شب شبِ عشق شب نور شبی بالاتر شبی از صبح، ملاقاتِ خدا زیباتر)۲ از دلِ عرش شبِ حادثه پیغام رسید حاصلِ سیبِ بهشتی به سرانجام رسید جبرئیل آمده پیداست که او خوش خبر است کوثر آورده و یا سورهی قدری دگر است آمد از عرش که نازل بکند کوثر را سورهی آمدنِ مادرِ پیغمبر را یا پیمبر غم دورانِ یتیمی سر شد ابتر آن است که محروم از این کوثر شد (هر چه خیر است در عالم همه دادیم به تو غم به دل راه نده فاطمه دادیم به تو)۲ فاطمه کیست که اسرار به او گفته شده توبهی آدم از این نام پذیرفته شده سورهها بی نفس فاطمه تفسیر نداشت یا اگر داشت دگر آیهی تطهیر نداشت برکت اوست که اسلام دوام آوردهاست کیست جز او که به دنیا دو امام آوردهاست! نسل در نسل علی نورِ امامت با اوست صحنه گردانیِ فردایِ قیامت با اوست او که از آسیه و مریم و حوا سر بود دستش آیینهای از بوسهی پیغمبر بود به خدا میرسد آن راه که در پیش گرفت عالمی را خبرِ رختِ عروسیش گرفت او که آزاد شود بنده زِ گردنبندش در صف حشر شفاعت بکند لبخندش به فقیران و اسیران برسد افطارش و به فریادِ دلِ ما، فتمت من نارش هر کجا او برود، نور و حیا آنجایند در تماشایِ حجابش همه نابینایند بر بلندایِ یقینش دلِ شک میسوزد سر سجادهی او بالِ ملک میسوزد عرش را هر شب از عطرِ نفسش پر میکرد به نمازش که خداوند تفاخر میکرد خشت بر خشت اگر خانهی او از گل بود در جهازش ولی از عشق هزاران دل بود خانهای را که نیامد به جهان تکرارش غرقِ تسبیح خدا بود در و دیوارش خانهای را که ملک سجده به بامش میکرد مصطفی اول هر صبح سلامش میکرد تشنه لب آمدهام تا که به دریا برسم همه را گفتم و گفتم که به اینجا برسم احترام دلِ زهرا به همه واجب بود او فقط کفو علی ابن ابیطالب بود فاطمه کیست، نه افسانه و نه آمال است این همه فیض فقط حاصل هجده سال است ظلمت کفر از این نور به تشویش گذشت فاطمه در ره مولا زِ جوانیش گذشت او جوان بود ولی پیر خرد در بندش گشتهام نیست نگردید پی مانندش آن زمان که همه پیران به ره کج رفتن و به بیراهه به جای سفرِ حج رفتن یک جوان بود که جبرانِ خطای همه بود یک نفر پای علی ماند ک او فاطمه بود مثل زهرا کسی انقدر دلش محکم نیست انقلابی تر از او در همهی عالم نیست چهارده قرن گشته ست از این دست به ما انقلابی که به پا کرد، رسیدهاست به ما این چهل سال دمی راه به ما بسته نشد فاطمه لحظهای از گفتنِ حق خسته نشد مومن آن است که در عشق حماسی باشد خنده و گریهی عشاق سیاسی باشد انقلاب از پی تجدید نظر هرگز نیست غیر خونِ شهدا هیچ خطی قرمز نیست خونِ اولادِ علی در رگ ایرانی هاست کشورِ فاطمه لبریزِ سلیمانی هاست این مسیریاست که در پیشِ نگاهِ همه است حاج قاسم شدن از پیرویِ فاطمه است نوبتِ نسلِ جوان است نفس تازه کند خویش را در همه آفاق پر آوازه کند عرصه هر بار که شد تنگ جوانها بودن مغز فرماندهی جنگ جوانها بودن همچنان سبز و برومند جوانها هستند عدهای نیز ببینند جوانها هستند طی این مرحله از راه توان میخواهد بار مسئولیت امروز جوان میخواهد برگِ رأی تو اگر زینت ایران باشد مجلس ما پس از این مجلسِ خوبان باشد فاطمه آمد و الگوی جوان داد به ما او جلودار شد و راه نشان داد به ما ما در این راه مسیری به خدا میجوییم آخرین بیت زِ دلتنگی خود میگوییم عمر ما رفت بگو فرصت دیدار کجاست ای نسیم سحر آرام گه یار کجاس