شب جدایی شده داده ببین دلشوره به جونم افتاده امشبه اون شبی که مادرم گفت وقتی که دستم کفنارو میداد همون شبی که گفت کفن نداره یه جای سالم توبدن نداره یه پیروهن کهنه به دست من داد ولی نگفت که پیروهن نداره کجا میری داداش جدا میشی ازم یواش یواش من میمونم با شمر دل نگرون خواهرت نباش برای من سخته همین شنیدن چه برسه داداش دیگه به دیدن گفتی که تاغروب تو قتگاهی این همه طول میکشه سربریدن؟ پیرهن کهنتو باید بپوشی آمادهی خنجرروگلو ازم نخواه وایسم وباصبوری فقط نیگاه کنم توزیروروشی قرارمون نبود توسربریده بشی من کبود تورو که میکشن میرن به سمت خیمهها