شب آخر بگذارید پر من باز شود

شب آخر بگذارید پر من باز شود

[ حمید علیمی ]
(شب آخر بگذارید پر من باز شود)2
بیشتر روی تو چشم تر من باز شود

(حرف هجران مزن اینقدر مراعاتم کن)2
(دست و بردار و دل مضطر من باز شود)2

جان زینب برو از کرب و بلا زود برو
(نگذار این گره‌ی معجر من باز شود)2

آه راضی مشو بنشینم و گیسو بکشم
پای دشمن به روی پیکر تو باز شود
روی دشمن به روی معجر من باز شود

(شد شب عاشورا
واویلا، واویلا)2

یاحسین، یاحسین....

جان من حرز بی‌انداز به گردن مگذار
جای این بوسه‌ی پیغمبر من باز شود

جان زینب مگذارید که غروب فردا
(سمت گودال ره مادر من باز شود)2

(واویلا، واویلا
شد شب عاشورا)2

(وای اگر امشب این دشت به فردا برسد)2
شیون و گریه و آهم به ثریّا برسد

به لب خشک تو دق میکنم از غصّه اگر
تیغ خورشید بر این پهنه‌ی صحرا برسد

(مکن ای صبح طلوع)4

به تن اصغر تو یک‌سره سوزم، حصنی
با کمی آب تلظّیش به لالا برسد

علی‌ات را بشناسند، نخواهند گذاشت
بویی از پیراهنش نیز به لیلا برسد

بدنش مثل فدک پخش زمین خواهد شد
پای عبّاسم اگر بر لب دریا برسد

گرگ‌ها، یوسف خواهر به سرت میریزند
چاره‌ام چیست اگر کار به اینجا برسد

(نیزه خون چکمه سراشیبی گودال سرت)2
عمر زینب به گمانت به تماشا برسد

وای از دل زینب، وای از دل زینب....

(روی تل دختر مضطر شده میمیرد اگر)2
پای اسبی به لب تشنه‌ی بابا برسد

(آتش و خیمه و غارت هرچه هست
هیچ کس نیست به داد من تنها برسد)2

نفس سینه‌ی زینب نفست میگیرد
(وای اگر امشب این دشت به فردا برسد)2

(مکن ای صبح طلوع)3

نظرات