شبی ساکت و دلگیر

شبی ساکت و دلگیر

[ سید مجید بنی فاطمه ]
شبی ساکت و دلگیر، خودم بودم و قلبی که زغم بسته به زنجیر
و نزدیک اذان بود، که پیچید در آن باغ همی نغمه ی تکبیر

نوشتند که هنگام اذان دست به دامانِ خدا باش و مشغول دعا باش 
که بازست در الهی که رحمت و آن لحظه بُوَد لحظه ی شیرین اجابت

شدم گرم عبادت دو چشمم همه پر اشک شد و روی لبانم 
که یارب تو رهایم کن از این بند 
و گفتم به خدا بین دعایم که دلتنگ اذانه حرم کربُ بلایم

همان جا که دل از سوز فراقش شده بیتاب
همان جا که زده دست به دامان زمین خوشه ی مهتاب

همان وادی سوز و عطش و درد
همان وادیِ شرمندگیِ آب
همان وادی پاک حرمه حضرت ارباب

همان جا که زمینش همه نور است
پر از شورو شعور است
حماسه است غرور است
شرمنده تر از وادی طور است
و فرش حرمش از پَرِ حور است
و بر مهدی زهرا همه شب راه عبور است

همان جا که حرم خانه‌ی دلهاست
و عشقش همه در آب و گِلِ ماست
زیارتگه زهراست
عبادتگه موسی است
دخیلِ حرمش حضرت عیسی است و زیباست
خدا محو تماشاست
که یه سو حرم شاه و یه سو حرم حضرت سقاست
حسین حسین حسین 
****
مکانی که قدم رنجه نمودست گل یاس
تمامش کنداز عشق و احساس

به لبهاش بُوَد ذکر ابالفضل
و دریای دو‌ چشمش پُر الماس
همان کعبه‌ی کوچک، کفّ العباس

مکانی که در آن عشق زند موج
همانجا که زند برق هوایش دل من هر دم و هر شب
همان جا که به هر جای زمینش هست
نشان از قدم محترم حضرت زینب 

همان خاک که هم بدر و احد خندق و احزاب و حنین است
همان جا که زمین معرکه ی عشق حسین است
همان جا که دل از عالمِ هستی بِرُبایَد
خیابان بهشتی، که معروف به بین الحرمین است

و گفتم به خدا بین دعایم، که دلتنگ اذانه حرم کربُ بلایم
حسین حسین حسین

نظرات