ستاره میبارد، قمر ندارم من بهمن نگید مادر، پسر ندارم من (امالبنینم وای، امالبنینم وای) جسم عزیزمرو، چه زیر و رو کردن به پیکر عباس، نیزه فروکردن وقتی بهخاک افتاد، علقمهشد بیتاب تا مشک آبش ریخت، شد از خجالت آب (امالبنینم وای، امالبنینم وای) کجاست علیاصغر، رباب پریشونه گهواره خالیرو، لالایی میخونه ای کاروان با این، دلم چهها کردی؟ سهساله مارو، چرا نیاوردی؟ (امالبنینم وای، امالبنینم وای) شد خیمهها غارت، وقتی علمدار رفت ناموس آلالله، تو کوچه بازار رفت شنیدهام زینب، زد دست غم بر سر از داغ اون گودال، از دست اون خنجر به سمت گودالهم، خیلی دویدم من شمر جلوتر بود، دیر رسیدم من سرِ تو دعوا بود، نعره کشیدم من سر تورو بردن، دیر رسیدم من ای عزیزدلم ای حسین شهیدم ای عزیزدلم...