سیدمهدی میرداماد

سایه ی سوختن خیمه به دیوار افتاد

2161
25
سایه‌ی سوختن خیمه به دیوار افتاد
گذر زینب از این کوچه به بازار افتاد

پای آتش به در خانه‌ی گلها وا شد
غنچه‌ای سوخت، به پهلوی گُلی خار افتاد

کینه و بغض و حسد دست که دادند به هم
دست مادر وسط معرکه از کار افتاد

تا که یک بار نیفتد پدری روی زمین
مادری پیش نگاه همه صد بار افتاد

شهر با ناله‌ی «یا فضّه خُذینی» می‌گفت
نفس شیر خدا از نفس انگار افتاد

خاک بر چشم تو دنیا که تماشا کردی
کار پهلوی خداوند، به مسمار افتاد

عمر گهواره به بوسیدن محسن نرسید
قرعه‌ی چوب به تابوت تن یار افتاد

میخ شمشیر شد و نیزه شد و خنجر شد
میخ تیری شد و در چشم علمدار افتاد

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش