
ساعات آخر دارم غم یار زهرای عزیزم مشتاق دیدار من سی سالِ که یادمِ دنبالِ من توی کوچه میدویدی من سی سالِ که یادم تو شال منو با گریه میکشیدی من سی سالِ که یادمِ جنجال مغیره رو وقتی رسیدی محوّل الاحوالم ببین شکسته بالم بیا به استقبالم با فرق زخمی ابرو شکسته میرم کنار پهلو شکسته خیلی سختِ بگم از اون ساعت که خونه میون شعلهها بود خیلی سختِ بگم چیشد اون لحظه که خونمون برو و بیا بود خیلی سختِ دیدم با دست بسته فاطمه زیر دست و پا بود من علی مظلومم تنگِ دلم خانومم ز حق خود محرومم بیا به استقبالم محوّل الاحوالم دارم وصیّت با اشک و احساس راز دلم رو گفتم به عبّاس وای از زینب دل نگرونم امشب برای لحظهی اسارت وای از زینب رسیده جونم بر لب به دخترم میشه جسارت وای از زینب پیاده پشت مرکب چادر خاکی میشه غارت غرق غم و افسوسم کوفه شده کابوسم بزم می و ناموسم واویلا، واویلا من سی سالِ که یادمِ دنبالِ من توی کوچه میدویدی من سی سالِ که یادم تو شال منو با گریه میکشیدی من سی سالِ که یادمِ جنجال مغیره رو وقتی رسیدی ای علی علی آقا علی علی