دل گرفته‌ام اینک بهانه‌ی تو گرفته

دل گرفته‌ام اینک بهانه‌ی تو گرفته

[ حاج مهدی سماواتی ]
دل گرفته‌ام اینک بهانه‌ی تو گرفته
چراغ آه به کف، راه خانه‌ی تو گرفته

به رهنمایی بادِ سحر به راه فتاده
ز لاله‌های بهاری نشانه‌ی تو گرفته

(بر آستانه‌ی لطف تو سر نهاده گدایی
که هرچه خواسته از آستانه‌ی تو گرفته) ۲

(الا ترانه‌ی توحید، در فضای عدالت
دوباره مرغ دل من ترانه‌ی تو گرفته) ۲

(بیا به زمزمه در سجده‌گاهِ عشق که عالم
صفا ز زمزمه‌ی عاشقانه‌ی تو گرفته) ۲

(بیا به سوی بقیع و گلاب اشک بیفشان
که خاکش انس به اشک شبانه‌ی تو گرفته) ۲
****
شب که تاریک است و در بر روی مردم بسته‌است
(زائری چون مهدیِ صاحب زمان دارد بقیع) ۲
****
ز داغِ حضرت صادق دلم تنها نمی‌سوزد
دلی نبوَد که از این ماتم عزما نمی‌سوزد

ز داغ حضرتش سوزد دل هر سنگ سخت اما
دل منصورِ دون بر حال آن مولا نمی‌سوزد

ز انگورِ به زهر آلوده آخر کرد مسمومش
دل گلچین به پرپر کردن گل‌ها نمی‌سوزد

بُوَد قبر رئیسِ مذهب ما در بقیع ویران
غمی زین بیش در عالم دل ما را نمی‌سوزد

(به غیر از پرتو خورشید و نور ماه، روز و شب
دگر شمع و چراغی اندر آن صحرا نمی‌سوزد)۲
****
(دید بالای بلندی ازدحام
صد حرامی دور یک بیت‌الحرام
کوفیان مهمان نوازی می‌کنند)

نظرات