در خانه شدی کینه‌ی همسر دیدی

در خانه شدی کینه‌ی همسر دیدی

[ حاج مهدی سماواتی ]
در خانه شدی کینه‌ی همسر دیدی
مسجد رفتی طعنه به حیدر دیدی

از مسجد و خانه که برون می‌رفتی
در کوچه شدی قاتل مادر دیدی

حسن‌جان...
...
من ز ثانی اشاره را دیدم
ضربه‌های دوباره را دیدم

مادرم رُخ نشان نداد ولی
قطعه‌ی گوشواره را دیدم
...
آب آشامیدنش را جُعده زهرآلوده کرد
آب هم چون آتش از آن فتنه...

وا حسنا...

خونی که خورد در همه عمر از گلو نریخت
دل را تهی ز خون دل چند ساله کرد

*****

چوب ستم و سرِ بریده
واللّهه قسَم ندیده دیده

این لعل لبی که می‌زنی چوب
پیغمبر اکرمش مکیده

آهسته بزن که پای این طشت
سرو قد مصطفی خمیده

حسین...

آهسته بزن که ایستادند
یک عدّه اسیر داغ دیده

هر کس سرِ نِی زده‌ست سنگش 
قرآن ز زبان وی شنیده

حسین...

نظرات