نه سال خانه داری و صد سال رنج و غم

نه سال خانه داری و صد سال رنج و غم

[ حاج مهدی سماواتی ]
نه سال خانه داری و صد سال رنج و غم
یک مادر جوان و خمیده کمر چرا؟

با داعی صحابی خیر البشر بگو:
چندین جفا به دختر خیر البشر چرا؟

گیرم که بود بغض علی در نهاد تو
سیلی زدن به صورت زهرا، دگر چرا؟

سیلی زدی به مادر، دستت شکسته باد
سیلی زدن مقابل چشم پسر چرا؟

******

من ز ثانی اشاره را دیدم
ضربه‌های دوباره را دیدم

مادرم رخ نشان نداد ولی
قطعه‌ی گوشواره را دیدم

******

یک رخ نمانده بود که سیلی نخورده بود
چون دست هر مهی به روی ماهپاره بود

از دست‌ها مپرس که با گوش‌ها چه کرد
از مشت‌ها بپرس که با گوشواره بود

نظرات