امین قدیم

امشب برای گفتن این جمله بیدارم

545
18
امشب برای گفتن این جمله بیدارم
من آمدم راحت بگویم دوستَت دارم

اصلاً مگر تنها تو مالِ خوب‌ها هستی؟
یعنی امامم نیستی، وقتی گنه‌کارم؟

امشب برای دست‌بوسی آمدم پیشت
پس به جهنم که ندارم یا بدهکارم

من اختیاراً، اختیارم را لَگد کردم
من حلقه بر گوشِ مُریدِ جَبر و اِجبارم

دست و دلم به کم نخواهد رفت می‌دانی
سفره اگر انداختی دنبالِ بسیارم

ارباب می‌داند صلاحِ نوکرانش را
سَمعاً و طاعَه بسته‌ای هر جا که افسارم

جای تو زیراندازهای مَردم دِه نیست
برخیز از روی حصیر آقا کفن دارم

دیدی نشد جَمعت کنم از زیر دست و پا
باید تو را دست بیابان‌گَرد بسپارم

زیرِ سرِ تو مَعجرم را پهن می‌کردم
شرمنده‌ام که لابه‌لای جمعِ انظارم
*****
پیچیده عطرِ مادر، گمونم باید این اطراف باشه
الهی وقتی اومدِ، تنت اون پیرهنِ دست‌باف باشه
مگه میشه یه آدم، شبیه شِمر بی‌انصاف باشه

وای (بی سر)3، موندی بینِ لشگر
وای (تنها)3، رویِ ریگِ صحرا

وای (تشنه)3، رفتی زیرِ دِشنه

*****
ندیدم مثلِ عبّاس، کسی رو خواهرش حسّاس باشه
بمیرم و نبینم، سنان تو خیمه‌ی عبّاس باشه

وای (عبّاس)3، پاشو زینب تنهاس
وای (بی‌دست)3، مونده خیمه بی‌کَس

وای، زینب شد آواره، آه از مَشکِ پاره

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش