رنگِ پاییز به دیوارِ بهاری افتاد

رنگِ پاییز به دیوارِ بهاری افتاد

[ سایر ذاکرین ]
رنگِ پاییزی به دیوارِ بهاری افتاد 
بر درِ خانه ی خورشید شراری افتاد 

تكیه بر در زدنش دردسرش شد به خدا 
او كنارِ در و در نیز كناری افتاد 

آن قَدَر ضربه ی پا خورد به در تا كه شكست 
آن قَدَر شاخه تكان خورد كه باری افتاد 

بعدِ یك عمر مراعاتِ كنیزانِ حرم 
فضّه ی خادمه آخر به چه كاری افتاد 

خواست تا زود خودش را برساند به علی 
سرِ این خواستنِ خود دو سه باری افتاد

غیرت معجر او دست علی را باز کرد

نظرات