رفت و غمخانه شد از غصه سرای من و او گرچه ماندهست به جا خاطرههای من و او یاد ایّام نشستن سر یک سفره به خیر خانهای بود پر از لطف و صفای من و او ما از این زندگی ساده چه راضی بودیم و رضا بود خدا هم به رضای من و او روزهایی که صمیمانه به من میخندید و عجب حال خوشی داشت هوای من و او یا اباعبدالله، یا اباعبدالله... امام حسین روضههای خونگی سلام دلیل خاطرات خوب بچگیم سلام امام حسین پیرزنهای دهات سلام رفیق آدمای مذهبی و لات سلام سلام عزیزِ همهپسندم سلام رفیقِ روزای تنگم حسین آدمای معمولی و ساده حسین اون مریض از پا افتاده حسین اونی که تو زندانه گرفتار حسین اونی که سه شیفت میره سرِ کار حسین اون سربازی که رو برجکه الان حسین خوبِ مردم کشور ایران (رحمت واسعهای امام حسین همهای)۲ *** مثل طفلی که زمین خورده برات، گریه میکنم مثل قلبی که شد آزرده برات، گریه میکنم خدا اشک چشامو برات زیاد کنه حسین مثل مادر جوون مُرده برات گریه میکنم تنها کشتنت تشنه و گرسنه بودی آقا امّا کشتنت مجروح کشتنت آبرودارِ جهان، شبیه یک مذبوح کشتنت پیرمردای دهات، تو رو با عصا زدنت منو میکشه روضهی، خاکِ دست و پا زدنت آه مظلوم حسین... *** نان ما نان حسین است فدایت بشوم پدر کارگرم بر تو ارادت دارد و صلَّ اللهُ علی الباکینَ...