(رضا جان ای پناه بیپناهان)۲ گنهکارم زِ من رو برمگردان تمام دلخوشی نوکر این است (بُود روی سرش دستان سلطان)۲ (رضا جانم رضا جانم رضا جان)۴ (به غیر از طوس مأوایی ندارم)۲ گدایم جز تو آقایی ندارم من آن آوارهی بیخانمانم که غیر از صحن تو جایی ندارم به فکر سائلی زهرا صفاتی به مثل جدّ خود باب نجاتی زِ بس که تهمت از مردم شنیدی دعای تو شده عَجِّل وَفاتی (رضا جانم رضا جانم رضا جان)۴ رضا جان ای پناه بیپناهان گنهکارم زِ من رو برمگردان تمام دلخوشی نوکر این است بُود روی سرش دستان سلطان (به غیر از طوس مأوایی ندارم)۲ (گدایم جز تو آقایی ندارم)۳ من آن آوارهی بیخانمانم (که غیر از صحن تو جایی ندارم)٢ همان اول عبا بر سَر کشیدی و ناله از دل مضطر کشیدی میان راه میخوردی زمین و خودت را همچونان مادر کشیدی میان روضهها از پا فتادی به خاک بیکسی صورت نهادی نگاهت خیره مانده بر مدینه به فکر دیدن روی جوادی بُنَیَّ گفتی و آمد جوادت لبش بگذاشت بر روی لبانت به خود پیچیدهای با کام عطشان نمیافتد حسین جان از لبانت نخورده دست بر پیراهن تو ندارد با تو کاری دشمن تو محاسنهای تو خاکی شد اما کسی جا خوش نکرده بر تن تو خدا را شکر معصومه ندیده نگشته خواهرت قامت خمیده سلام من به آن خواهر که گودال (زده بوسه به حلقوم بریده)۲ حسین جانم حسین جانم حسین جان...