دور سرمادرت بگردان چیزی
798
6
- ذاکر: حاج مهدی سماواتی
- سبک: شعر روضه
- موضوع: امیرالمؤمنین (ع)
- مناسبت: شهادت امیرالمومنین علیه السلام
- سال: 1401
بر دیدهی ما ضیاء بده مهدی جان
بر سینهی ما صفا بده، مهدی جان
دور سرِ مادرت بگردان چیزی
آن را صدقه به ما بده مهدی جان
(یا صاحب الزمان ، یا صاحب الزمان)۲
قسم به لیله قدر و قسم به صبحِ بهار
نه شب ز هجرِ تو صبرم نه روز قرار
(یابن الحسن، یابن الحسن)۲
اگر چه پای تو باشد هماره بر سرِ گُل
بیا بیا قدمی هم به چشم ما بگذار
(یابن الحسن، یابن الحسن)۲
بیا به کلبهی تاریکِ من نگاهی کن
که میشود به نگاه تو مطلع الانوار
(یابن الحسن، یابن الحسن)۲
ز جمعِ منتظرانت مرا نکن بیرون
که هم چو شمع در این جمع سوختم بسیار
تمامِ عمر ندیدم طلوع صبحی را
همیشه بی تو مرا صبح بوده چون شبِ تار
(یابن الحسن، یابن الحسن)۲
تمامِ عمر به یابن الحسن گشودم لب
چه میشود که جواب مرا دهی یکبار
(یابن الحسن، یابن الحسن)۲
*****
افسوس که شاهِ اولیاء را کشتند
در سجده علیِ مرتضی را کشتند
محراب دهان گشوده فریاد زند
ای اهلِ دعا، روحِ دعا را کشتند
*****
به خاکِ تربتت بابا نهادم تا سرِ خود را
شنیدم نالهی جانسوزِ زهرا، مادرِ خود را
نگه بر دیدهی گریانِ مادر کردم و دیدم
که میشوید به اشکِ دیده زخم شوهر خود را
به تو ننمود مادر، سینه و رخسار و پهلو را
تو هم بابا نشان او مده زخمِ سر خود را
بر سینهی ما صفا بده، مهدی جان
دور سرِ مادرت بگردان چیزی
آن را صدقه به ما بده مهدی جان
(یا صاحب الزمان ، یا صاحب الزمان)۲
قسم به لیله قدر و قسم به صبحِ بهار
نه شب ز هجرِ تو صبرم نه روز قرار
(یابن الحسن، یابن الحسن)۲
اگر چه پای تو باشد هماره بر سرِ گُل
بیا بیا قدمی هم به چشم ما بگذار
(یابن الحسن، یابن الحسن)۲
بیا به کلبهی تاریکِ من نگاهی کن
که میشود به نگاه تو مطلع الانوار
(یابن الحسن، یابن الحسن)۲
ز جمعِ منتظرانت مرا نکن بیرون
که هم چو شمع در این جمع سوختم بسیار
تمامِ عمر ندیدم طلوع صبحی را
همیشه بی تو مرا صبح بوده چون شبِ تار
(یابن الحسن، یابن الحسن)۲
تمامِ عمر به یابن الحسن گشودم لب
چه میشود که جواب مرا دهی یکبار
(یابن الحسن، یابن الحسن)۲
*****
افسوس که شاهِ اولیاء را کشتند
در سجده علیِ مرتضی را کشتند
محراب دهان گشوده فریاد زند
ای اهلِ دعا، روحِ دعا را کشتند
*****
به خاکِ تربتت بابا نهادم تا سرِ خود را
شنیدم نالهی جانسوزِ زهرا، مادرِ خود را
نگه بر دیدهی گریانِ مادر کردم و دیدم
که میشوید به اشکِ دیده زخم شوهر خود را
به تو ننمود مادر، سینه و رخسار و پهلو را
تو هم بابا نشان او مده زخمِ سر خود را
نظرات
نظری وجود ندارد !