دل پر آهه طفل سه سالهی تو نزدیک یه ماهه همدم درده روزای خوبمون دیگه بر نمیگرده من دیگه اون رقیهای که واسه تو ناز بکنه نمیشم اونی که با نوازشِ تو چشماشو باز میکنه نمیشم من دیگه اون رقیه که بخوابه رو پر قو نمیشم اون که بلند حرف نمیزد حتی یه بار باهاش عمو نمیشم بابا قدیم کجا، الان کجا عمو کجا، سَنان کجا خاطرههامون رد میشن از جلوی چشمامو غَمامون یکی دو تا نیست دنیا یه چند وقته دیگه به کام ما نیست من دیگه اون رقیهی روز و شبای مدینه نمیشم اونی که هیچکی حق نداشت سایهشو حتی ببینه نمیشم من دیگه اون رقیهی گذشته با موی بلند نمیشم اونی که لکنت زبون نداشته وقت حرف زدن نمیشم بابا شبیه تو منم یه دست دندونامو زد و شکست اشک چشامه خیلی دلم تنگه برا عروسکامه دلم گرفته روزای خوبِ بچّگیمو غم گرفته من دیگه اون رقیه که مرگشو از خدا نخواد نمیشم اونی که توی این سه سال به عمّه زحمت نمیداد نمیشم من دیگه اون رقیه که نرفته بود بازار شام نمیشم من دیگه اون دختری که ندیده بود بزم حرام نمیشم بابا بازم میخوای بری سفر تو رو خدا منم ببر