برجلوهی روی ماه مهدی صلوات بر جذبهی یک نگاه مهدی صلوات ما را نبوَد چو هدیهای بهتر از این بفرست به پیشگاه مهدی صلوات **** دل شکسته بشارت که وقت دیدار است رضای آینهها در تبسم یار است نسیمی از لب گلدسته میشود جاری که از طراوت عطر بهشت سرشار است چه دیر آمدم اینبار ای دل غافل اگر چه راه رسیدن همیشه هموار است گشوده چشم به آئینهی جمال خدا کسی که یک شب در محضر تو بیدار است در این حرم که همه شب پر است از خورشید تمام سال شب قدر غرق تکرار است در این حرم که پر است از کبوتران دعا قنوتهای پر از یاکریم بسیار است در این حرم که همه هفت آسمان جمعاند به پرچمش دل روحالامین گرفتار است در این حرم که دل زائران سرگشته پر از زلالی آئینههای تالار است در این حرم که سر از آسمان درآورده کسی که صورت او روی خشت دیوار است در این حرم که بهشت است آرزومندش در این حرم که خدا در کنار زوّار است در این حرم که خدا را به چشم دل دیدم در این حرم که پر از وعدههای دیدار است در این حرم که جلال لباس دربانی همیشه حسرت هرچه امیر و سردار است در این حرم که وزیر و وکیل رشک برند به آن شهید که از خادمان دربار است در این حرم که ندا میدهند: ای زائر شکستههای دلت را خدا خریدار است به هر سلام هزاران جواب نورانی که از کرامت چشمان حضرت یار است (عجب حدیث شریفی شکفته در خاطر که از زلال جوادالائمه سرشار است به زائران تو لبخند میزند زهرا در این تبسم مادر چقدر اسرار است)۲ (چه مادری؟ که پر از عطر اوست باغ بهشت بهشت هستی خود را به او بدهکار است)۲ ز حوض کوثر سوغات میبرد چشمی که در حریم تماشای او گوهربار است شبیه حلقهی در بود بوسهی آخر مگر دل من از این بوسه دست بردار است همیشه لحظهی تلخ وداع دردآور هماره قصهی ترک وطن دلآزار است دم غروب نگاهم به حرف میآید زبان عشق که باشد چه جای گفتار است سلام، آه، هوا باز سرد و بارانیاست سلام، آه، خداحافظی چه دشوار است نسیم مرحمت فَابکِ لِلحسین وزید که گریه تنها بر جد ما سزاوار است میان مقتل ذبح عظیم در سجده فراز نیزه رأس مسیح بر دار است و از گلوی بریده به خواهرش فرمود: جلال آل علی را خدا نگهدار است حسین جان...