دل، دلبر، آقام علی اكبر

دل، دلبر، آقام علی اكبر

[ سایر ذاکرین ]
دل، دلبر، آقام علی اكبر 
شاه، سرور، آقام علی اكبر 

وارث حیدر آقام علی اكبر 
ناگهان قلب حرم وا شد و یك مرد جوان 

مثل تیری كه رها می شود از قلب كمان 
خسته از ماندن و آماده ی رفتن شده بود 

بعد یك عمر رها از قفس تن شده بود 
مست از كام پدر بود و لبش سوخته بود 

مست می آمد و رخساره برافروخته بود 
روح او از همه دل كنده به او دل بسته 

برتنش دست یدالله حمایل بسته 
بیخود از خود به خدا با دل و جان آمده بود 

زیر شمشیر غمش رقص كنان آمده بود 
 دل، دلبر، آقام علی اكبر 

شاه، سرور، آقام علی اكبر 
وارث حیدر آقام علی اكبر 

یاعلی گفت كه بر پا بكند محشر را 
آمده باز هم از جا بكند خیبر را 

بی امان دور خدا مرد جوان می چرخید 
زیر پایش همه ی كون و مكان می چرخید 

بارها از دل شب یك تنه بیرون آمد 
رفت از میسره از میمنه بیرون آمد 

آن طرف محو تماشای علی حضرت شاه 
گفت لاحول ولا قوه الا بالله 

دل، دلبر، آقام علی اكبر 
شاه، سرور، آقام علی اكبر 

وارث حیدر آقام علی اكبر 
رفتی از خویش كه از خویش به وحدت برسی 

پسرم چند قدم مانده به بعثت برسی 
نفس نیزه و شمشیر و سنان بند آمد 

به تماشای نبرد تو خداوند آمد 
به همان حكم كه قرآن خدا جان من است 

آیه در آیه رجز های تو قرآن من است 
آه در آینه در آینه شد تصویری 

داری از دست خودت جام بلا می گیری 
آخر ای جان، جوانتر شده ای 

به خدا بیشتر از پیش پیمبر شده ای 
این علی اكبره، یا كه پیغمبره 

یاخود حیدره، الله اكبر 
بانگ تكبیر، او ضرب شمشیر او 

همچنان صاعقه، برقلب لشگر

نظرات