دل خون، نگاه بسته، نفس حبس، خون روان

دل خون، نگاه بسته، نفس حبس، خون روان

[ حاج محمود کریمی ]
(دل، خون؛ نگاه، بسته؛ نفس، حبس؛ خون، روان)2
دم، بازدم؛ حضور، غیاب؛ اشک، سیل‌سان

برگشته، بخت؛ آمده، طوفان؛ رسیده، درد
افتاد؛ قرعه، قرعه؛ فتادن؛ امان، امان

برعكس، كار؛ منقلب از این زمان؛ زمین
خورشید، ماه؛ ماه ستاره؛ زمین، زمان

(آمد؛ چه؟ بانگ، بود چه؟ بانگ، مرو؛ مرو)2
می‌رفت؛ چه؟ صدا، به چه معنی؟ بمان، بمان

(زد بر تنش؛ كه؟ خسم، چه؟ افواج تیر؛ تیر
آمد برش؛ كه؟ شاه، چگونه؟ كمان، كمان)2

(شد قطعه قطعه؛ كی؟ سر ظهری؛ كجا؟ به دشت
لب تشنه؛ خسته؛ روی زمین؛ زیر آسمان)2

(چرخیده سر؛ شكسته قدم؛ سوخته جگر
تفتیده، آه؛ خشک، دو لب، خشک‌تر، زبان)2

محور، عمود؛ شعر، علی، صنعت، ازدواج
حورا، عروس؛ حجله، جنان؛ تیغ، خطبه‌خوان

بحث، اختیار؛ مساله، جبر؛ آب، راه حلّ
موضوع؛ تیغ؛ فكر، سنان؛ مغز، استخوان

اكبر، شهید؛ شاه، پریشان؛ حرم، غریب
واژون، فلک؛ سیاه، زمین؛ تار، آسمان

معنی، غلام؛ شعر، غلامی؛ قلم، اثاث
می‌خانه، روضه؛ ساقی پیر؛ اكبر جوان

(تو افتادی ‌و بابای ‌‌تو هم ‌مشرف ‌به ‌مردن ‌شد)2
تو‌ افتادی ‌و بابا گفت: زینب‌ جان! علی‌اکبر

به‌ یاد‌ مادر پهلو‌شکسته،‌ ناله‌ها کردم
چو پهلوی‌ تورا دیدم ‌به‌ خون ‌غلطان‌؛ علی‌اکبر

(عصای‌ پیری‌ام‌ برخیز؛‌ من ‌چشمم‌ نمی‌بیند)2
به‌ سوی خیمه، ‌زینب ‌را تو برگردان؛ علی‌اکبر

چشم خورشید به زحمت به عمّه‌جانت افتاده پاشو بابا

برخیز و رو به حرمله‌ی بد سیَر مَده
پنجاه سال زحمت مارا هدر نده

نظرات