دستم زدامن تو نگردد رها حسین

دستم زدامن تو نگردد رها حسین

[ حاج حسین سازور ]
دستم زِ دامن تو نَگَردَد رَها حسین
ای دستگیرِ نوکرِ بی دست و پا حسین

جز تو کسی به کاسه‌ی ما اعتنا نکرد
تنها امیدِ ظرفِ غذای گدا حسین

حُبِ تو ترسِ مَعصیَّتَم را زیاد کَرد
ای مظهرِ تجلیِ خوف و رَجا حسین

هر کَس مسیرِ عاشقی‌اش را سَوا نکرد
فردای حَشر می‌کُنَد او را سَوا حسین

حُکمِ قبولِ بندگیِ ماست با خدا
حُکمِ قبولِ نوکریِ ماست با حسین

آدم برای گریه به تو آفریده شد
بانیِ خلقتِ همه‌ی اَنبیا، حسین

دمنوشِ روضه‌ات دَمِ عیسی اَبنِ مریم است
هر چای‌خانه‌ات شده دارُالشِفا حسین

در کِشتیِ نجات رقیه است ناخدا
ما را همین سه ساله رسانده است تا حسین

ذکرِ تو را به روی لَبَم مادرت گذاشت
سرمایه‌ی مَحَبَت زهراست یا حسین

دلشوره‌ی زیارتِ تو می‌کُشَد مرا
این اربعین بِرِسان مَرا کربلا، حسین

مَقتَل نوشته است نَفَس می‌زدی هنوز
وقتی که بَست نیزه دهان تو را، حسین

جِسمَت به راحتی نَشَوَد جمع و جور، آه
آخر کِشید کارِ تو بَر بوریا، حسین

نظرات