در کنج دلم

در کنج دلم

[ مهدی رسولی ]
در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد 
کس جای در این خانه ویرانه ندارد 

دل را به کف هر که دهم باز پس آرد 
کس تاب نگهداری دیوانه ندارد 

ز تمام بودنی ها، تو همین از آن من باش 
که به غیر با تو بودن، دلم آرزو ندارد 

من مست می عشقم هشیار نخواهم شد 
وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد 

"حسین، وای 4" 
*** 

از رهگذر خاک سر کوی شما بود 
هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد 

ای وای بر آن کس که به این دره درافتاد 
با آل علی هر که در افتاد ورافتاد 

بشکست اگر سر من، به فدای چشم مستت 
سر خم می سلامتف بشکست اگر سبویی 

ز تمام بودنی ها، تو همین از آن من باش 
که به غیر با تو بودن، دلم آرزو ندارد 

من مست می عشقم هشیار نخواهم شد 
وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد 

"حسین، وای 4" 
***

نظرات