در واقعه آن دشت به آن دشت عطش آلود

در واقعه آن دشت به آن دشت عطش آلود

[ حاج حسن خلج ]
در واقعه‌ی آن دشت، آن دشت عَطَش آلود
بَر پیکر شهزاده، تا شاه نظر بِنمود

خم شد ز سر دوشش، برداشت عبا فرمود
ای وای که تابوتت، عمری سر دوشم بود
****
گَمان مَدار که گفتم برو دل از تو بُریدَم
نَفَس شِمُرده زَدَم از پی‌ات پیاده دویدم
****
پِسرم سَرو قَدَم، راه برو چند قَدَم
تا کنم قد تو را خوب تماشا پسرم
****
مُردَم از این الم که نَمُردَم برای تو
ای خاک بر سرم، که نَشُد خاک پای تو

گر اختیار مرگ به دستم دَهَد خدا 
روزی هزار بار بِمیرَم برای تو

نظرات