در صف کرب و بلا گفت حسینِ بنِ علی اباالفضل اباالفضل کای مرا میرو سپهدار اباالفضل اباالفضل پاشو این قافلهی عشق مرا، قافلهسالار اباالفضل اباالفضل عَلمِ نَصرُ مِنَ الله به دست تو عَلمدار اباالفضل اباالفضل حرم آلِ نبی را تو مدد کن اباالفضل اباالفضل یادگار پدرم حیدرِ کَرّار اباالفضل اباالفضل گفت عباس کای سید و مولا اباالفضل اباالفضل ولیِ حضرتِ داور اباالفضل اباالفضل زینتِ دوشِ پیمبر اباالفضل اباالفضل سِبطِ زهرای مطهر اباالفضل اباالفضل پسر ساقی کوثر اباالفضل اباالفضل تویی آن فخر بشر، نور دل و دیدهی اَحرار اباالفضل اباالفضل نبی گفت به وصف تو، حسین از من و من هم ز حسینم اباالفضل اباالفضل نشناسند در این قوم جفا اباالفضل اباالفضل تو را منزلت و جاه اباالفضل اباالفضل به والله خدا را تو عزیزِ دوسَرایی اباالفضل اباالفضل نثارِ قدمت دست و سرو جان اباالفضل اباالفضل تو نظر کن تو به عشق دل سوزان اباالفضل اباالفضل فاطمه منتظر جنگ درخشان اباالفضل اباالفضل بار دیگر به لب آور سخن سید بطحاء اباالفضل اباالفضل فاطمه منتظر جنگ درخشان اباالفضل اباالفضل که شدم یِکِّه و تنها اباالفضل اباالفضل اباالفضل عَلمدار اباالفضل اباالفضل