(درِ خونهیِ خدا دستت بازه خدا واسه نوکرِ تو میسازه کافیه که هرکسی حاجت داره یه سفرهیِ رقیه بندازه)۲ تو گرسنه موندی تا که نوکرات سیر بشن (حق بده که از غمِ تو، جوونا پیر بشن)۲ تو گرسنه موندی و سیر زدنت بچه بودی، جوون و پیر زدنت ای بمیرم که با زنجیر زدنت ای پیرترین دخترِ دنیا رقیه جان، رقیه جان، رقیه جان اندازهیِ تو مویِ سپید نداشت بابا رقیه جان، رقیه جان، رقیه جان