دختر شاهم ولی تو رخت اسیری در نیاورده بابا جون دندون شیری دختر شاه و کی دیده گریون باشه یتیم و کی دیده لبش پر خون باشه کی دیدی مو از معجرم بیرون باشه اگر که توی بغلت عمه جانه جای من اما رو زانوی بابامه رو نیزه کی دیده سر مهمون باشه بابای من بابا عروسک عمو بودم یک روز اما حالا میپیچم به خودم مثل زهرا شکسته دست منو می لرزه پاهام لعنتیا بابایی خیلی نامردن دعوا سر گوشوارهی من میکردن زخمی گوش من هنوز بابا بابا