دارم میبینم زهرا رسیده پیشم سلام بانوی خوبم دارم پا میشم پهلوت آیا هنوز درد داره؟ محسن رو هم می آوُردی کاش توو این شبها که خیلی تنهام، کنار من باش خداروشکر که از دلت غم رفته کبودیای صورتت هم رفته، عزیزم زهرا دیگه میتونی وایسی روی پاهات نه تاره و نه زخمیه این چشمات، عزیزم زهرا امشب علی مهمون زهرا میشه، شب دیداره... دل من تنگه اما برای زهرا جهان من پر شد از صدای زهرا پنهون میکرد ازم غمهاشو با اینکه مَحرم دنیام بود خونه نشین نمیشد حیدر، اگه زهرام بود علی ندیده غیر غم از کوفه خداروشکر دارم میرم از کوفه، به سوی زهرا دارم میرم کنار طفلم محسن دارن میان هم فاطمه هم محسن، به پیش بابا امشب علی مهمون زهرا میشه، شب دیداره... مگه از یادم میره تو و کوچه افتاد علی گفتنهاش هرگز نمیره از یاد دستش رو به کمربندم بست طناب انداخت گره تو کارم از داغ دستای بیجونش، هنوز میبارم چقدر برای من فداکاری کرد با قد خم چقدر منو یاری کرد، ازش ممنونم