خیبر و خندق و صفین و احد را دیدیم

خیبر و خندق و صفین و احد را دیدیم

[ وحید شکری ]
خیبر و خندق و صفین و احد را دیدیم
و زمین خوردنِ عمر عبدود را دیدیم

دست ما نیست اگر سجده به ایوان کردیم
ما در آیینه‌ی این مرد، خدا را دیدیم

(علت باران و طوفان و شأن الرحمن
 قرآن و میزان و برهان و جانان، حیدر)۲

ای شه مردان، ای بلاگردان
صاحب ایوان، شأن تو قران
دلبرم حیدر، رهبرم حیدر 
من غلام غلام قنبرم حیدر

حیدر...

شیرم داد مادر یا علی گفت

شهریاری و جهانداری و بی مانندی
با دو انگشت در از قلعه‌ی خیبر کندی

بی زره می‌روی و معرکه می‌گردانی
داد از آن دم که تو سربند به سر می‌بندی

(خواجه‌ی لولاک و مافوق ادراک و
بی باک و چالاک و محشر، حیدر)۲

ای ید بیضا، ناجی موسی
منجی نوح و، نفس عیسی
مرد نام آور، واقعاً محشر
زینت منبر 
من غلام غلام قنبرم حیدر

حیدر حیدر...

نظرات