خیبر و خندق و صفین و احد را دیدیم و زمین خوردنِ عمر عبدود را دیدیم دست ما نیست اگر سجده به ایوان کردیم ما در آیینهی این مرد، خدا را دیدیم (علت باران و طوفان و شأن الرحمن قرآن و میزان و برهان و جانان، حیدر)۲ ای شه مردان، ای بلاگردان صاحب ایوان، شأن تو قران دلبرم حیدر، رهبرم حیدر من غلام غلام قنبرم حیدر حیدر... شیرم داد مادر یا علی گفت شهریاری و جهانداری و بی مانندی با دو انگشت در از قلعهی خیبر کندی بی زره میروی و معرکه میگردانی داد از آن دم که تو سربند به سر میبندی (خواجهی لولاک و مافوق ادراک و بی باک و چالاک و محشر، حیدر)۲ ای ید بیضا، ناجی موسی منجی نوح و، نفس عیسی مرد نام آور، واقعاً محشر زینت منبر من غلام غلام قنبرم حیدر حیدر حیدر...