خبری نیست اگر معجزه‌ای برپا شد

خبری نیست اگر معجزه‌ای برپا شد

[ محمدحسین حدادیان ]
خبری نیست اگر معجزه‌ای برپا شد
خبری نیست اگر سینه‌ی دریا وا شد
خبری نیست که دریا، صدف موسی شد
خبر آن است که گفتند علی بابا شد

امشب از باده جنون مِی زده، کم نگذارید
من که عاشق شده‌ام، سر به سَرم نگذارید

شب چه روشن شده، انگار زمین زر شده است
ماه در هاله‌ی خورشید، شبش سر شده است
گوش عالم، همه از هلهله‌ای کر شده است
آی جبریل بگو فاطمه مادر شده است

گیسویش باز گذارید که دل‌ها بُرده
پسرِ ارشد زهرا، دلِ زهرا بُرده

تا که گیسوی شکن در شکنت دَرهم شد
خوب شد روی همه حُسن‌فروشان کم شد
راه گلخانه‌ی تو، جاده‌ی ابریشم شد
تا که آدم به خود آمد که چه شد، آدم شد

خوش به این ناز بنازیم که دیدن دارد
این همه حُسن به حق، سینه دریدن دارد

لطف زهراست که در دل دو هدیه داریم
هم حسینیه در آن، هم حَسنیه داریم

نظرات