حیدر که بود زینتِ هستی عبادتش زینب زِ عرش آمده گردیده زینتش زینب چه زینبی که شده در طفولیت آغوش پنج حجّت حق مهد عصمتش زینب چه زینبی زِ همان خردسالگی خواندند صابرین جبلِ استقامتش جبریل خاکبوسِ اتاق جلالتش روحالقُدُس ملازم روح قداستش جایی برای عالِمِ دیگر نمانده است آنجا که هست زینب و عِلم و فقاهتش هرجا سخن به یاد حسین است لاجَرم آید کلام زینب و عشق و محبّتش چشمی به سمت سایهی او هم نرفته است سوگند میخورم به حیا و نجابتش زیبا سروده شاعر دلدادهای که گفت زینب عفیفهایست که در راه عفّتش عباس میدهد نخِ معجر نمیدهد یک لحظه چادرِ شرف از سر نمیدهد **** بیسر و سامان تواَم یا حسین دست به دامان تواَم یا حسین