حیدر اباالفضل، زهرا رقیّه عمر عمو و بابا رقیّه بابَ الحوائج همه دنیا رقیّه دردونهی اباعبدالله رونق دادی به خونهی اباعبدالله چقدر ذوق میکنه عموت اباالفضل وقتی که میشینی روی شونهی اباعبدالله نفس میگیریم، با تو نفس میگیریم برمیگردیم و دوباره کار و دست میگیریم به دستای بریدهی عمو عبّاست به زودی حرم و دوباره پس میگیریم مثل عقیله، محشر رقیّه با گریه رفته منبر رقیّه آرامش دل علیاکبر رقیّه ای کوثر اباعبدالله سیب دو نیم مادر اباعبدالله همهی شام و با عمّههات بههم میریزی ای مخدّرات لشگر اباعبدالله ابهت داره، آره ابهت داره تو نگاهت رو همه دلا اثر میذاره باید لرزه به کاخ اُمَوی بندازه تو که پدربزرگت حیدر کرّاره