جبرییل، بال بال میزنه دور و بر ماه ذوالجناح، ناخداگاه میایسته میکشه آه اضطراب، میپیچه تو دل عمهی سادات میبینه، اِنالِله میاد روی لب شاه آه از این دلشوره، اینجا چرا آب و هواش دَم داره؟ آه از این دلشوره، آبای دریا اشک نم نم داره آه از این دلشوره ... دلشورهها بیخود نبود، صحرا شده آتیش و دود دلشورهها بیخود نبود، صورت به صورت شد کبود اَعوذُ بِالله مِنَ الکَربِ وَلبَلا...