چی اومد سرت

چی اومد سرت

[ علی پورکاوه ]
چی اومد سرت
سرِ تو برید رو چادر مادرت
---
لطفی که کرده‌ای تو به من مادرم نکرد
ای مهربان‌تر از پدر و مادرم حسین
---
نگفتی تو خرابه من، دلواپسِ تو میشم
بابای من عادت نداشت، شب برنگرده پیشم

بابای هر یتیم شدی، اما بابای من نه
سر روی نیزه میذاری، اما رو پای من نه

برگشته از تنت، رگای گردنت
سرنیزه‌ها چقدر تو رو خلاصه کردنت

تو رو تو قتلگاه به خون کشیدنت
داشتی نفس می‌کشیدی، که سر بریدنت

نگاهی به لباسِ من، نگاه به چشمای تَرم کردن
چیزی نیست بچه‌اند دیگه، یه ذره مسخرم کردند

لکنت زبان، صحبتم را کند کرده
لحن پدر جان گفتنم را کند کرده

من که همه عمر رفته بودم تنها به مجالس زنانه
رفتم وسط شراب خواران کت بسته به زورِ تازیانه
---
پناهو زدن، دسته جمعی زنِ پا به ماه رو زدن
غرورش شکست، بار شیشه داشت و غرورش شکست

یه مادر تو آتیش و یه لشکر جلو روشه
یه دستش به دیوار و یه دستش به پهلوشه

کاش خاموش شه آتیش، کاش بارون بباره
کاش دشمن بفهمه، این زن جنگ نداره

نه بارون اومد، نه آتیش کم شد
نه دشمن فهمید

در افتاد، زدن زهرا رو
ولی حیدر افتاد
---
دلم تنگ است روزگارم ببین بهم خورده
تو عراقی و من هم ایرانم سرنوشت این‌چنین رقم خورده
---
کفن که دست مرا بست
دست تو باز است
و دست باز تو یعنی بیا به آغوشم
---
با تو خوشم، با تو که رویای منی
با تو که قبل از متولد شدنم رفیق بابای منی

با تو خوشم، با تو که دنیای منی
با تو که نوکرات همه کفن میشن ولی خودت بی کفنی
---
حرم پاداشِ نوکری
حرم خونه‌ی مادری
حرم اربعینش با صفاتره

بنویس بازم بیام
تو حرم بدم سلام
به علیِ اکبرت

منو هرجوری شده آقا
برسون به کربلا
تو رو جونِ مادرت

حسین، آقام آقام حسین...
---
اون روزی که خونمونو در زدن
ریشه‌ی جونمو با تبر زدن


(عالم کنار من همه در امنیت ولی
زهرا میان خانه‌ی من امنیت نداشت)

نظرات

عالی بی نظر