تو اگر پناه مایی چه غم از زمانه ما را چه غمی اگر که با ما نکند کسی مدارا چه غمی زِ جنگ و فتنه زِ هجوم آشکارا چه غمی تو سرپناهی همه بچه شیعهها را علی ای همای رحمت، تو چه آیتی خدا را تو اگر پناه مایی چه غمی زِ تیغ و کشتن چه غم از بلا و قحطی، چه غم از هجوم دشمن که خود دعای جوشن به دعای توست جوشن نرو ای گدای مسکین، درِ خانهی علی زن که علی زند شبانه درِ خانهی گدا را تکیههای روضهخوانی، شده تکیهگاه شیعه پسر علی سر نِی، شده سرپناه شیعه نامهها و خطبههایش نقشههای راه شیعه نجفش اتاق فرماندهیِ سپاه شیعه او زِ شیعه دور کرده این همه غم و بلا را به یهود این خبر را برسان بگو که باید ماجرای فتح خیبر همه یادشان بیاید به تمامشان بگو که پسر علی میآید پسر علی بیاید، درِ قلعه میگشاید درِ قلعهی تلاویو و تمام قلعهها را تا همیشه اسم ایران گره خورده با شهادت خون سرخ این شهیدان، فرش سرخ پیش پایت پس قیام کن زِ غیبت ای قیام تو قیامت شکند اگر سبویی سر خُم مِی سلامت ای امام خدعهافکن، ای امیر رزمآرا اگر این خبر بپیچد که جهاد گشته واجب که هجوم بُرده دشمن زِ تمامیِ جوانب بهخدا که هست شیعه همه جا سپاه غالب به جز از علی که آرد پسری ابوالعجایب که عَلم کند به عالم شهدای کربلا را عَلم ابوالفضائل شده پرچم تشیّع نظر امام هشتم سوی عالم تشیّع سببی شده که باشد همه جا دَم تشیّع شده سرزمین ایران دژ محکم تشیّع بنگر عنایت دائم حضرت رضا را شب هشتم مُحرّم چه قیامتیست ایران چه غمیست ارباً اربا شده آیههای قرآن همه کینهها برون زد، علی آمده است میدان زِ فراق شاهزاده، به زمین نشست سلطان شاعر از زبان سلطان بنویس ماجرا را برسید هاشمیون به چه صحنهای رسیدم شده اینچنین تداعی، غمِ مادرِ شهیدم تو بخوان چه بوده این غم زِ محاسن سپیدم به روی عبا تنش را بنگر چگونه چیدم سوی خیمهگاه با هم ببَرید این عبا را از علیاکبرِ من مانده یک علیاصغر دو برابر از غم تو نیزه بود و تیر و خنجر در عبا چگونه جا شد، روضهخوان نخوان و بگذر دو سه عضو نیست اصلاً گم شده میان لشکر ماندهام کجا نگشتم بین این دشت کجا را؟