تویی که خانه‌ات صندوق صدها رازِ سربسته‌ است

تویی که خانه‌ات صندوق صدها رازِ سربسته‌ است

[ سیدمهدی حسینی ]
(تویی که خانه‌ات صندوق صدها رازِ سربسته‌ است) ۲
غلط گفتند شاعرها اگر گفتند در بسته‌ است

کریما مهربانا، حضرتا یا مجتبیٰ مولا
تو درها را نمی‌بندی، خودم بستم اگر بسته‌ است

(به رویم وسعت آغوش تو باز است اما حیف) ۲
چطور از آسمان سر دربیارد آن‌که پَر بسته‌ است

ندیدم هیچ‌جا در دفتر تاریخ بنویسند
که مولا خانه را بر روی حتی یک نفر بسته‌ است

همیشه خانه‌ات را ازدحام سائلان پر کرد
همیشه کوچه‌ات را ازدحام رهگذر بسته‌ است

به دیدار جُزامی‌ها که رفتی تازه فهمیدم
کریم آن است که بر یاری سائل‌ها کمر بسته‌ است

به هرکَس قدر هر ظرفی که آورده‌ست می‌بخشی
چه ظرف کوچکی آورده‌ام این هم که در بسته است
 
بقیع‌ات آرزویم بوده سمتت راه می‌افتم
چه رنجی می‌کشم وقتی که پایم در سفر بسته است

****

از ابتدا به گمانم که قسمت این بوده
حرم برای حسین و کفن برای حسن

شد‌ه‌ست روضۀ سر نیزه‌ها برای حسین
شده‌ست روضۀ دست بزن برای حسن

نمی‌شود که بگوید چه دیده در کوچه
نشسته است بگرید حسن برای حسن

نرفته از نظرش سیلی و شده کابوس
صدای خندۀ آن بد دهن برای حسن

(چه غصه‌ایست کنار مغیره لب بستن) ۲
چه کوچه‌ایست پر از سوختن برای حسن

به قتلگاه حسین آمد از مدینه ولی
شبیه گودی گودال شد وطن برای حسن

چقدر روضه و غم ‌های مشترک دارند
ولی نبود غم پیرُهن برای حسن

ببین کدامیک از روضه‌ها جگرسوز است
بگو نزن برای حسین و نزن برای حسن

صدای زینبش آمد نزن به دندان‌هاش
نزن که مادرم اینجاست با یتیمانش

(آن رو سیَه که بست به روی تو راه را
روی تو را نه روز علی را سیاه کرد)

نظرات