تو فقط دست به زانو مزن و گریه مکن گیرم ای شاه کسی نیست، خودم نوکر تو لحظهای فکر کنی پیر شدم، مدیونی در سرم هست همان شوق علی اکبر تو من خودم یک تنه از کرببلا میبرمت چه کسی گفته که پاشیده شده لشگر تو تو برایم نگرانی، چه میآید سر من من برایت نگرانم، چه میآید سر تو همه را بدرقه کردی و به میدان بردی میروی، هیچ کسی نیست به دور و بر تو بده پیراهن خود را، که خودم پاره کنم نمیارزد سر این کهنه شده، پیکر تو وای از معجر من، معجر من، معجر من وای از حنجر تو، حنجر تو، حنجر تو سعیام این است ببینم بدنت را، اما چه کنم شمر نشسته، جلوی خواهر تو حسین سلام ای عزیز دل ما حسین حبیبی تصدق علینا حسین کس و کار ما، آبرودار ما همه ثروت ما، ز دنیا حسین کسی حال ما را نپرسیده بود یکی یاد ما کرد، تنها حسین از آن دم که وا شد زبانم به حرف به من گفت مادر، بگو یا حسین زمین خورده بودم به افتادنم همه خنده کردند، الا حسین بنا بود رسوای عالم شوم خرید آبروی گدا را، حسین ضرر کردم از با همه بودنم رفاقت فقط با یکی، با حسین نشستم به پایین مجلس ولی مرا برد بالای بالا، حسین مرا میبری کربلا، باز هم مرا پر بده باز آنجا، حسین زمین خوردی و مادرت ناله زد نزن دست و پا پیش زهرا، حسین