تو حلاوتِ اسمِ تو، قند و عسل حل شد مشکل مضمون شعر و غزل حل شد مولا روی ماهتو که دید یه نفس عمیقی کشید فرمود جمل حل شد حسن، حسن، حسن همهی دنیای من، حسن دَم مسیحای من، حسن آقای من حسن، حسن، حسن همیشه لیلای من، حسن امید فردای من، حسن آقای من شیرِ هر نبَردی، منحصر به فردی دستمو گرفتی یک لحظه رها نکردی جانشین حیدر و امام دوّم ما به زبون لوتیا بعد علی تو مَردی حسن جانم، حسن جانم حسن جانم جانم جانم، جانم حسن جانم تو آسمونِ فاطمه نقش قمر داشتی برا شبای تار حکم سحر داشتی کوچه رو بند آوردی دیگه یکی خبر آورده میگه نقابتو برداشتی حسن، حسن، حسن همه تمنّای من، حسن دَم مسیحای من، حسن آقای من حسن، حسن، حسن بندهم و مولای من، حسن ای شوق اشکای من، حسن آقای من شیر هر شکاری، صاحب اقتداری اولین وارث ارثیهی ذوالفقاری رفتی ناقه رو زدی اومدی تا بفهمن دست به شمشیر ببَری والله حریف نداری حسن جانم، حسن جانم حسن جانم جانم جانم، جانم حسن جانم شاه اومده سائلا کریم آلالله اومده شاه اومده نیمهی ماه رمضونه، ماه اومده شاه اومده راه مستقیمِ ما از راه اومده محشر شدهها مستی و جنونم دو برابر شدهها عاشقا مگه خبر ندارید اینو که بابا علی و فاطمه مادر شدهها خدایی که آبرو به من میبخشه زبون لال منو سخن میبخشه نبخشیده باشه دیگه امشب قطعا گناهامو به امام حسن میبخشه حسن جانم حسن جانم