ته خوشبختی من تویی شیرینیه آسونیه هر سختیه من تویی تنها انیس وقت و بی وقتیه من چشمای خیسم و میبندم تو رو با اشک بغل میگیرم دست میذارم رو سینه میگم سلام آقای نعم الامیرم سلام دورت بگردم سلام دردت به جونم سلام آقای عطشان بزار واست بمونم تو را جان رقیه از این خونه نرونم حسین آرام جانم حسین روح و روانم... نکنی آقا ردم مگه آقا من با پای خودم اینجا اومدم کمکم کن به خود فاطمه من نابلدم سختترین سقوط اینه که از چشم مادرت بیفتم مواظبم باش جان ابالفضل آقا نگی بهت نگفتم آره من روسیاهم اصلا غرق گناهم ولی هر کی که باشم رقیهات داده راهم نگاهم کن حسین جان که محتاج نگاهم حسین آرام جانم حسین روح و روانم...